چاقوی رسانه در دست داعش – بخش اول


با اینکه امروز داعش همچون چند سال پیش تحرکات نظامی اثرگذاری ندارد، اما همچنان برای حفظ موجودیت خود در تلاش و تکاپوست. از جمله این تلاش‌ها در فضای رسانه قابل مشاهده است. داعش در دوره حضور کوتاه مدت خود به عنوان یک دولت اسلامی و در زمان شکل‎‌گیری نیز نهایت بهره‌برداری از رسانه را داشت تا بتواند بر مخاطبان موافق و مخالف حداکثر اثرگذاری را داشته باشد. دکتر قزوینی که به حق می‌توان ایشان را یک داعش‌پژوه خبره نامید، پیرامون این بعد از پدیده داعش نیز مطالعه و تحقیق بسیار داشته‌اند. از این رو در این مصاحبه به سراغ ایشان رفتیم و پیرامون نقش ابزار رسانه در پیشبرد اهداف داعش به بحث و گفتگو نشستیم. مصاحبه زیر چکیده‌ای از ساعت‌ها بحث و گفتگو درباره استفاده داعش از رسانه است.

  • با توجه به اینکه مدت‌هاست روی گروه‌های تکفیری به‌خصوص داعش در حال مطالعه هستید، ابزار رسانه را چقدر در پیش‌برد اهداف داعش موثر می‌دانید؟

البته تخصص بنده رسانه نیست. با این حال، حین مطالعات، روی رسانه‌ها تمرکزی داشته و دارم. می‌بینیم که گروه‌های جهادی (و  حتی حزب‌الله به ویژه در دوره‌ای که یک گروه صرفا جهادی تلقی می شد)، استفادۀ قابل توجهی از رسانه می‌کنند. رسانه برای این گروه ها نقشی حیاتی ایفا می کند چرا که این گروه ها «دیگری» های قدرتمندی دارند که رسانه های رسمی را در دست دارند و این «دیگری» ها بر اساس دریافت و قرائت خود فعالیت های این گروه ها را بازنمایی می‌کنند. برای همین، گروه های جهادی مجبورند روایت خودشان را از خود داشته باشند و این روایت را منتشر کنند، تا در میدان مخاطبان آنگونه که خود می خواهند روایت شوند نه آنگونه که «دیگری» ها می خواهند. از این جهت رسانه جایگاه ویژه ای در فعالیت های این گروه ها دارد به گونه ای که مثلا درباره داعش می توان گفت که این گروه اساسا یک گروه رسانه ایست، در این بین افراد رسانه ای در داعش از جایگاه بالایی برخوردار بوده و هستند.

در این بین مثلا حزب‎‌الله تا وقتی صرفا یک گروه جهادی بود به صورت جدی عملیات های خود را رسانه ای می کرد، اما هر چه رفته رفته حزب الله وارد عرصه سیاسی شد، از این سنخ رسانه هم دور شد و در نهایت هم شبکه تلویزیونی اختصاصی خود یعنی المنار را تأسیس کرد، حزب الله با ورودش به سوریه نیز ترجیح داد هرچه کمتر این مسئله را به عرصه رسانه بیاورد.

در این بین گروه های سلفی جهادی نیز توجهی ویژه به رسانه داشته و دارند، چرا که رسانه برای ایشان حکم وجود و یا عدم وجود را دارد. از همان آغاز فعالیت های جریان های سلفی جهادی از افغانستان گرفته تا حضور ایشان در آسیای میانه و چچن و  بوسنی و بعد عراق و سوریه همواره رسانه های خود را داشته اند.

  • ممکن است مصادیق عینی‌تری از این فعالیت‌های رسانه‌ای بفرمایید؟

اگر بخواهم از یک نمونه مصداقی سخن بگویم، باید عرض کنم که در بین افغان‌العرب‌ها در افغانستان ما مثلا با یک شخصیت رسانه‌ای‌ به نام «خطاب» که نام اصلی اش سامر السويلم است مواجهیم. خطاب جهادی‌ای است که اول در افغانستان ظهور می‌کند، بعد به تاجیکستان، داغستان و  بعد به چچن می‌رود و در نهایت هم در چچن کشته می‌شود. می‌توان گفت که او در بین جهادی‌ها یک سلبریتی است. وقتی جهادی‌ها بعد از کشته شدنش تصمیم گرفتند یک فیلم از زندگی او بسازند، دو ساعت راش (فیلم خام) از او داشتند. از خطاب از همان موقعی که به عنوان یک جوان جهادی وارد افغانستان شده از شنا کردن و تفریح و سبک زندگی‌ اش تا پروژه مدرسه‌سازی اش در چچن و عملیات های او و یارانش علیه نیروهای روس  و تا زمان کشته شدنش فیلم هست. او چنان محبوبیتی در میان مردم چچن پیدا کرده بود که می گویند سالی که او در چچن کشته می‌شود، مادران زیادی اسم فرزندان‌شان را خطاب گذاشتند. در این بین فیلمی که از زندگی جهادی او درست شد فیلم بسیار جذابی از آب درآمد.

تصویر خطاب

  • به جز فیلم، فعالیت رسانهای دیگری هم داشتند؟

آن دوره در واقع هنوز دورۀ فضای مجازی نیست. خطاب در مارس ۲۰۰۲ کشته می‌شود و هنوز در آن زمان فضای مجازی مانند امروز فراگیر نشده بود.

در این دوره مؤسسات جهادی مختلفی در مناطق مختلف ملتهبی که جهادی در آن ها فعال بودند کارهای رسانه‌ای انجام می‌دهند، در این بین به ویژه در افغانستان دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی مجلات جایگاه ویژه ای داشتند. آن دوره برای گروه‌های جهادی بیشتر دورۀ مجله است.

مثلاً فرض کنید وقتی این‌ افغان العرب ها می‌خواستند از ظرفیت حج برای جمع‌آوری کمک استفاده کنند، سراغ افراد متمول می‌رفتند و خودشان را از طریق تولیدات رسانه ای مانند فیلم معرفی می کردند و از آن‌ها کمک می‌گرفتند. درواقع ایشان با یک کار رسانه‌ای می‌توانستند مخاطب خود را بیشتر تحت تأثیر قرار بدهند. اما نقطه مشترک همه گروه‌های جهادی تا وقتی جهادی هستند این است که شبکه تلویزیونی در اختیار ندارند. و  البته به نظر بنده این موضوع نه‌تنها برای ایشان تهدید محسوب نمی‌شود، بلکه یک فرصت نیز هست؛ چون به این ترتیب می‌توانند با تمرکز تک‌نگاری‌ها و کارهای رسانه‌ای باکیفیتی انجام بدهند، با کمیت پایین اما با کیفیت بالا.

  • اگر شبکه بود، چه مشکلی داشت؟

در یک شبکه تلویزیونی، شما در بندِ پر کردن ساعت های آنتن هستید. در این بین وقتی بین الاعلام‌الجهادی و الاعلام‌الحربی یا رسانه‌های جبهۀ مقاومت و رسانه‌های جبهۀ جهادی‌سلفی مقایسه می کنیم با یک آسیب مواجه می شویم. اکثر گروه‌های مقاومت شبکه دارند؛ در عراق نجبا، عصائب اهل‌الحق، کتائب حزب‌الله و… همه شبکه تلویزیونی دارند. ولی چیز خاصی از این رسانه ها دیده نمی شود، هیچ برنامه‌ای در این شبکه ها مثل یک بمب در جامعه و در میان مخاطبان صدا نمی‌کند! برای این که در بندِ پر کردن ساعت های آنتن هستند. در این بین قسمت زیادی از انرژی‌ این شبکه ها مصروف پر کردن آنتن می شود و نمی توانند روی یک مستند با کیفیت بالا متمرکز شوند، و اینگونه می توان گفت کیفیت فدای کمیت می شود.

اما گروه‌های جهادی که پایبند آنتن نیستند، رفتند به سمت ساخت مستندهایی که جذابیت بالایی داشته باشد. اوج‌شان هم البته داعش است. شاخه‌های مختلف القاعده هر کدام یک مؤسسۀ رسانه‌ای دارند. مؤسسه رسانه‌ای سحاب، شاخۀ اصلی و مادر مؤسسات رسانه‌ای القاعده است. یا مؤسسۀ کتائب مثلاً مؤسسۀ رسانه‌ای شباب‌المجاهدین سومالی است. زلاقه مثلاً مؤسسۀ شاخۀ القاعده در مالی است. هر کدام از شاخه‌های القاعده مؤسسۀ رسانه‌ای جدا دارند. در واقع همزمان و توأمان با تشکیل شدن هر شاخه از القاعده، مؤسسه رسانه‌ای آن هم تشکیل می‌شود.

لوگوی سازمان نجبا

  • پس می‌توان گفت یکی از ساختارهای زیربنایی‌شان رسانه است؟

اصلاً نیاز وجودی دارند. چون هر عملیاتی که انجام داده، باید خودش روایت کند، وگرنه رسانه‌های دیگر هر طور بخواهند این عملیات را روایت و تفسیر خواهند کرد. از طرفی هم چون رسمیت ندارند، دسترسی به شبکه تلویزیونی هم ندارند، پس به سمت گونه‌های دیگر رسانه می‌روند. در این حالت، بهترین نوع ارائه محتوای رسانه‌ای و اخبار در قالب فیلم و مستند است.

قدرت رسانه در بازنمایی حقیقت

  • اینکه چرا به سمت تلویزیون نرفتند، شاید به این شکل هم قابل تحلیل باشد که در فضای مجازی این‌ها می‌توانستند همراهی آدم‌ها با خودشان را داشته باشند. کما اینکه برخی از کلیپ‌های داعش لایک قابل توجهی خورده بود! در حالی که ما فکر می‌کردیم هیچ کسی داعش را قبول ندارد! خوب این آمار و ارقام در فضای مجازی دیده می‌شد و این خودش نوعی تبلیغ به حساب می‌آمد. از آن طرف هم مشکلات زیرساختی که ماهواره و شبکه قطع نشود و را هم نداشتند.

بله، احسنت. در واقع به ساختار رسمی رسانه که دسترسی نداشتند، ولی فضای مجازی فرصت‌هایی به آن‌ها می‌داد؛ فضای تعاملی به آن‌ها می‌داد تا بازخورد کارهایشان را بگیرند. اما داعش که نمی‌تواند ماهواره داشته باشد. حتی فیلمی که در یوتیوب هم می‌گذارد، ۵ تا ۱۰ دقیقه بعدش حذف می شود. هرچند الان بعضی از فیلم‌های داعش در آپارات و سایر  هاب‌های فیلم در ایران هم حتی قابل مشاهده است! اما اینکه اساساً سازوکار انتشار فیلم داعش چگونه است و از چه انعطاف بالایی در این زمینه استفاده می‌کند، خود موضوع دیگری است که می توان مفصل درباره آن سخن گفت. به طور کلی، می توان گفت که روش داعش برای انتشار تولیدات رسانه ای اش روشی سیال است.

  • سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که آیا اساساً داعش به دنبال اقناع بوده است یا خیر؟ اگر نبوده، هدفش از رسانه‌ای کردن فعالیت‌هایش چه بوده است؟ مثلاً یکی از مثال‌هایی که مطرح کردید، قهرمان‌سازی افغان‌العرب‌ها با استفاده از شخصیتی به نام خطاب بود. آیا این قهرمان‌سازی را در داعش هم می‌بینیم؟

قهرمان‌سازی خیلی مد نظر داعش نیست، اما مثلاً القاعده اینگونه نیست. داعش اهداف مهم‌تری دارد که جلوی قهرمان‌سازی را می‌گیرد. این اهداف را از همین سؤال شما شروع می‌کنیم که آیا آن‌ها دنبال اقناع‌سازی هستند یا نیستند؟ به نظرم حتماً و صددرصد هستند.

  • یعنی به‌نوعی Anti-persuasion یعنی ضد اقناع دارند. یعنی اقناع می‌کنند که من آدم بدی هستم یا مرا به بدی بشناسند؟

نه به نظرم اینگونه نیست، ابتدا یک نکته  را عرض کنم و آن اینکه تصاویر و صحنه های خشن تنها بخشی از کار رسانه ای داعش هستند، یعنی اینکه همه کار رسانه ای داعش آن چیزی نیست که ما فکر می کنیم. این آن بخشی از رسانه داعش است که به ما نشان داده می شود، داعش در اوج فعالیت های رسانه ای خود به مسائل مختلفی می پرداخت، از خدمات اجتماعی گرفته تا روابط خانوادگی و اعیاد و سبک زندگی و … . داعش در تمام این امور به دنبال اقناع مخاطب خود می باشد، او می خواهد مخاطب خود را قانع کند که تنها گروه بر حق در جهان داعش است. با پیوستن به داعش نه تنها یک فرد می تواند آخرت خود را تضمین کند، بلکه دنیای خوبی نیز خواهد داشت. این پیامی است که داعش به مخاطبان خود مخابره می کند. در بخش های خشن نیز داعش هم به دنبال ارعاب «دیگری» است تا از این رهگذر «دیگری» پیش از اینکه به صورت عینی مغلوب داعش شود، از نظر ذهنی در برابر داعش فرو بریزد، و هم اینکه می خواهد طرفداران و سمپات های خود را دلگرم سازد. از همین رو به کاری دست می زند که بنده اسمش را می گذارم «کارگردانی خشونت». این مفهوم را بنده در زمان ساخته شدن فیلم به وقت شام توسط ابراهیم حاتمی کیا نیز به ذهن داشتم و تلاش کردم به عنوان مشاور این فیلم این مسئله را توضیح دهم، مسئله ای که مد نظر خود آقای حاتمی کیا هم بود. «کارگردانی خشونت» به این صورت است که امکان دارد دواعش در حین سر بریدن وسطش کات بدهند. که دیدید در یکی از صحنه‌های فیلم به وقت شام هم وسط سر بریدن کات دادند. بنده به این شیوه «کارگردانی خشونت» می‌گویم. خشونتی که کاملاً دو وجه دارد. کسی که به شما میل پیدا کرده را بیشتر جذب می‌کند، دلگرم می‌کند. و کسی که دشمن شماست را مرعوب می سازد و دل‌زده می‌کند.

  • خشونت را ما در بین دیگر گروه‌های جهادی هم بعضاً می‌بینیم، چرا آن را ویژگی منحصربه‌فرد داعش می‌دانید؟

کارگردانی خشونت مختص داعش است. این ویژگی را جهادی‌های القاعده و… ندارند. مثلاً در فیلم‌های القاعده و طالبان (البته به جز طالبان پاکستان) شما سر بریدن نمی‌بینید. اگرچه بعضاً سر بریدن‌هایی از سوی رسانه طالبان پاکستان، عمر مدیا، نمایش داده شده است یا مؤسسه رسانه‌ای شباب‌المجاهدین سومالی، کتائب، گاهی صحنه‌های خشنی نشان می‌داد. اما اصل ماجرای استفاده ابزاری از خشونت در رسانه‌های جهادی‌ها از سال ۲۰۰۳ و بعد از نمایش بریده شدن سر نیکلاس برگ آغاز شد که به روایتی، خود ابومصعب زرقاوی مجری این اعدام بوده است. پس این گروه کارتی داشت که دیگران نداشتند؛ یعنی در رسانه چیزهایی نشان می‌دادند که هیچ کس دیگری نشان نمی‌داد. و این یک امتیاز مثبت برای شهرت‌شان بود.

حتی در این مورد تعبیری شنیدم که به نظرم جای تأمل دارد. اینکه: «اینها اصلاً نمی‌خواهند سر بریدن را نشان بدهند، کاری به سر بریدن ندارند. بلکه می‌خواهند سر را ببرند که در واقع تعداد مخاطب‌هایشان بالا برود و بعد حرف‌شان را بزنند.» یعنی به خاطر آن کارتی که دارد و دیگران ندارند، جذابیت شکل می‌گیرد و این جذابیت باعث می‌شود که بتوانند حرف‌شان را به گوش دیگران برسانند.

بخش دیگری از این جذابیت به استفاده از صحنه های اول شخص بر می گردد، که به ویژه برای نسل های جوانی که با بازی های کامپیوتری مأنوس باشند بسیار می تواند جذاب باشد. استفاده‌ای که داعش از دوربین هایی مانند دوربین گوپرو می کند که صحنه های اول شخص را تداعی می کند، باعث می‌شود صحنه‌ها در ذهن و قلب انسان رخنه کند. مثلاً در جنگ موصل (که از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ موصل در اختیار داعش بود)، که داعش با نیروهای عراقی می‌جنگیدند، فیلم عملیات ماشین‌های انتحاری را به صورت بسیار حرفه ای با  هلی‌شات و کوادکوپتر می‌گرفتند. خروجی کار مانند بازی های آتاری جذاب بود. ماشینی که می‌رفت بین چند تانک و منفجر می‌شد.

مثلاً نشان می‌داد یک جایی ، دو تا تانک هست، یکی جایی پنج تا تانک و یک جا یک تانک هست. کسی که تماشاچی است هم اقناع شده است که این ماشین باید به سمت پنج تانک حرکت کند و آنجا منفجر شود! و وقتی این اتفاق می‌افتد و فرضیه مخاطب ثابت می‌شود، حس خوبی به او دست می‌دهد. بعد هم سرودهایی پخش می‌شود که تکمیل‌کننده این حس خوب می‌شود. اصلاً خود این سرودها و محتواهایش بحث مفصلی دارند که بنده با کمک یکی از دانشجویان و در قالب یک پایان نامه تلاش کردیم که بخشی از مسائل مرتبط با سرود را در داعش واکاوی کنیم.

  • اتفاقاً مطالعه‌ای در انگلیس صورت گرفت که چه می‌شود افراد جذب داعش می‌شوند. خروجی کار این بود که درصدی از گیمرها جذب داعش می‌شوند. تحلیلش هم این بود که این افراد می‌خواهند نقش بدمَن‌ها و بدکاراکترهای گیم‌ها را در خارج ایفا کنند. خب مصداق تام بدی کیست؟ داعش! پس درصدد پیوستن به داعش برمی‌آمدند!

نه، من این را قبول ندارم. کسی که این تحلیل را ارائه می‌کند همۀ بسته محتوایی داعش را در نظر نگرفته است. سرودها و قرآن را ندیده است. اصلاً اعضای داعش یک نوستالژی دارند که می توانیم آن را نوستالژی فتوحات بنامیم. یعنی شما اگر گفتمان فتوحات در تاریخ اسلام را بفهمید، جذابیتش را هم می‌فهمید. نکته بعدی بحث‌های آخرالزمانی است؛ بحث‌های آخرالزمانی‌ داعش خیلی بالاست. یعنی به مخاطب خود می‌گوید اگر  در حال بازی «ندای وظیفه» (call of duty) هستی؛ بیا آن را همین‌جا در واقعیت انجام بده و اینجا کسی خواهی بود که تاریخ را عوض خواهد کرد. چون هم کنشگر آخرالزمانی هستی و هم اگر کشته شوی، به بهشت می‌روی. کشته هم نشوی به احدی الحسنیین[۱] دست یافته ای. اما به هیچ عنوان کنشگر خود را یک شخصیت بد معرفی نمی‌کند.

  • این حس را از نوع شخصیت‌پردازی و هویت‌بخشی به مخاطب از سنخ علاقه‌ای که نوجوانان به شخصیت جوکر دارند هم نمی‌دانید؟ مثلاً اینکه نوجوانان به بُعد شیطنت شخصیت جوکر علاقه دارند؟

شاید این موضوع مخاطب را قلقلک بدهد، ولی مشروعیت نمی‌بخشد. مثلاً در فیلمی یکی از سربازهای سوری را زیر تانک انداختند، قشنگ تانک از رویش رد شد، لِه شد. بعد هم بلافاصله آیه برای مخاطب پخش می‌کند. در واقع از این سرباز اعتراف گرفته بود که او  با تانک از روی سربازهای داعش رد می‌شده! پس قبل از اینکه اعمال خشونت کند، آن را توجیه کرده و مشروعیت بخشیده است. به مخاطب می‌گوید که چرا این خشونت را روی این سرباز سوری اعمال می‌کند. کوچک‌ترین کارش را هم مشروعیت می‌بخشد. از سر بریدن بگیر تا آتش زدن. یک کار پیدا نمی‌کنید که به آن وجه مشروع نداده باشد. برای هر یک از کارهای خشنشان از آیات قرآنی استفاده می کنند، «وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»[۲]، «فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ»[۳] و غیره. البته واضح است که از این آیات در جای خود استفاده نمی کنند بلکه می خواهند مشروعیت کارهای خود را از آیات قرآنی بگیرند.

  • پس خشونت در واقع ابزاری برای ارعاب نیست، ابزاری برای این است که پس‌زمینه اعمالش را نشان بدهد؟

هست! کاملاً دو جهت دارد. دوستت را دلگرم‌تر می‌کند و دشمنت را می‌ترساند.

دیدگاه

مطالب مرتبط