۱۰ الزام راهبردی تبلیغ آنلاین دین در فضای آکادمیک

– از منظری وجودگرایانه انسان تنها موجود در جهان هستی است که ضمن برخورداری از فطرت الهی، فاقد ماهیت خاص پیشینی است و ماهیتش توسط انتخاب‌ها و تصمیماتش ساخته می‌شود. فرارفتن از هست‌ها و اندیشیدن به نیست‌ها، برای چنین موجودی، نه صرفاً یک کار، بلکه بخشی از تحقق هستی ویژه خود است. لازمه این کار در هر حوزه‌ای، نقد وضعیت موجود از منظر وضعیت مطلوب است. هدف مقاله حاضر، ترسیم این وضعیت مطلوب در حوزه تبلیغ مجازی دین اسلام، به‌خصوص در نهاد دانشگاه است. در ادامه، ابتدا ابعاد مختلف این وضعیت مطلوب  ذیل عنوان «الزامات راهبردی ده‌گانه تبلیغ مجازی و آنلاین دین اسلام در دانشگاه‌ها» مورد بررسی قرار خواهد گرفت و درنهایت، با تکیه بر این ده معیار، وضعیت موجود مورد نقد قرار خواهد گرفت.

۱. عنصر فلسفه؛ ضرورت بحث از چیستی فضای مجازی در عصر وانمایی

چیستی فضای مجازی

فلسفه و پرسش هستی‌شناسانه از چیستی، موجودیت و هویت چیزها، نخستین و مهم‌ترین راه مواجهه و مقابله با آن چیزهاست. تبیین و روشنگری مذکور برای متولیان و مخاطبان تبلیغ دینی، امری بسیار ضروری است. فضای مجازی ازمنظر فلسفی، نامی بر جهانی نو است که انسان در آن، به‌طور مضاعف از واقعیت دور می‌شود. به‌عبارت دیگر، انسان به‌طور معمولی، توسط تصاویر و مفاهیمی ذهنی محاصره شده است که مانع درک مستقیم واقعیت و طبیعت می‌شوند. در چنین وضعیتی است که حال و مقام شاعران، عارفان و انسان‌های مذهبی که به سکوت درونی دست یافته‌اند و قادر به این درک مستقیم و دیدن و شنیدن واقعیت هستند، وضعیتی ایده‌آل به‌حساب می‌آید. ازسوی‌دیگر، وضعیت بحرانی، وضعیتی است که انسان هرچه بیشتر از واقعیت فاصله بگیرد. در این وضعیت بحرانی، جهان مجازی، بعد از جهان ذهنی قرار می‌گیرد و از جهت شدت وجودی و حقیقت هستی‌شناسانه، جهانی به‌دور از واقعیت و حقیقت است. بحث مذکور را صرفاً برای نشان دادن مصداقی از بحث فلسفی در باب فضای مجازی مطرح نمودیم و ادعایی در باب درستی مطلق آن نداریم. سخن اصلی در این زمینه، توجه به استقلال عنصر فلسفه و اندیشیدن به امر مجازی، به‌عنوان سوژه اصلی بحث، از منظری هستی‌شناختی است. به تجربه به این واقعیت رسیده‌ایم که دین‌داری، خاصه در اسلام، در هماهنگی کامل با خردمندی است و اندیشمندانی همچون شهید مطهری، مصداق این سخن هستند.

۲. عنصر حکمت؛ ضرورت فهم تمایز الزامات حقیقت‌خواهی و تبلیغ حقیقت

بعد از ضرورت مفهوم‌شناسی و تبیین مفاهیم بنیادینی همچون «امر مجازی» نوبت به تشریح تجربه‌ای عملیاتی می‌رسد که می‌توان آن را در عبارت «تفکیک نیت از نتیجه عمل» یا «تفکیک حقیقت‌خواهی و دغدغه معنوی داشتن از تبلیغ دین» صورت‌بندی مفهومی نمود. به‌عبارت‌دیگر، صرف نیت خوب داشتن، دارای دغدغه معنوی بودن و حتی رسیدن به حقیقت، از جهت طولی و عمقی، به‌معنای تضمین موفقیت در عرصه عمل تبلیغ دین نیست. موارد مذکور را می‌توان شرط لازم تحقق و به پیش رفتن مطلوب امر تبلیغ دانست که بایستی توسط موارد شکلی _ روشی _ تکنیکی دیگری تکمیل شوند. این بدان معناست که شرط رسیدن به نتیجه مطلوب در عرصه تبلیغ دین، در کنار رسیدن به حقیقت، فهم بهترین روش ارائه آن با توجه به مقتضیات زمانه است.

همان‌قدر که در عرصه حقیقت‌خواهی و جستجوی حقیقت ضروری است به عنصر شهود و اندیشه‌ورزی عمیق و اصیل توجه شود، در عرصه تبلیغ حقیقت، باید به عوامل بیرونی و عنصر زمانی و مکانی و عقلانیت ابزاری و دو عنصر دقت و گفتگو توجه نمود. به‌عبارت دیگر، اگر بینای به حقیقت هم باشیم و در این زمینه استاد باشیم اما در زمینه روش ارائه حقیقت، بایستی خود را یک شاگرد فرض نمود. سخن بالا به‌معنای بی‌توجهی به حقیقت‌خواهی نیست، زیرا اساس هرگونه پیش رفتن تبلیغ دینی، یک یا مجموعه انسان‌هایی هستند که ازطریق جستجوی عقلی و لطف الهی، به درکی از حقیقت رسیده‌اند. متأسفانه در جامعه ایران، نیاز مذکور به‌صورت دیگری صورت‌بندی شده است. در این جامعه، اولاً روش و شکل بر محتوا و معنا غلبه یافته است و همه تلاش‌ها، معطوف به فهم روش‌ها و تکنیک‌‌های تبلیغ با توجه به تجربیات غربی تحت عنوان بحث علمی و آکادمیک است. ازسوی‌دیگر، تا آنجا که به حقیقت‌خواهی توجه می‌شود، این امر به‌صورت تلاش برای ترجمه و به‌دست آوردن دانش حصولی با محوریت اندیشه‌های غربی خلاصه شده است. در مقابل این عقیده، مبحث  سطحی‌گرایی و ایدئولوژیکی اندیشیدن و عمل کردن است. حکمت و نگاه حکیمانه، که هم‌زمان به حقیقت، اصول و کلیات ازیک‌سو و عمل و جزئیات ازسوی‌دیگر، توجه دارد، بدیلی برای این دو جهت‌گیری است.

۳. عنصر تخیل و ادبیات؛ توجه به جادوی تصویر

عنصر تخیل و ادبیات

به‌راستی عصر امروز را می توان عصر شکل، صورت، تصویر نامید. انسان‌های عصر جدید، انسان‌هایی تصویرمحور هستند و مغز آنها تا حد قابل توجهی توسط تصاویر تحریک می‌شوند. متعجب نخواهیم شد اگر کسی به ما بگوید: «نسخه بسیار با کیفیت از فیلمی به دست آوردم و تاکنون چندین بار آن را نگاه کرده‌ام. جالب اینکه پیش از این، آن فیلم را با کیفیت پایین دیده و از آن متنفر بودم». بدین‌سبب به‌راستی می‌توان از جادوی تصویر در عصر جدید سخن گفت. فهم این نکته و پذیرش استقلال صورت از محتوا، یکی از مهم‌ترین بخش‌های هرگونه سیاست‌گذاری و تدوین راهبرد و روش مختص به تبلیغ دینی است. به‌عبارت‌دیگر، در عصر جدید، شکل بدون کمک محتوا، می‌تواند منشأ اثر شود و این استقلال شکل از جهت تأثیرگذاری، باید به‌رسمیت شناخته شود؛ اگرچه پذیرش این واقعیت برای متولیان امر دینی بسیار سنگین است. باتوجه به برجسته شدن جایگاه تصویر و کم شدن مدت زمان توجه و تمرکز انسان‌ها، به‌خصوص جوان‌ها، هرگونه تولید محتوای فرهنگی، بایستی با توجه به این دو نکته صورت بگیرد. منظور از تصویر، صرفاً شامل عکس نمی‌شود و شامل ادبیات و تصویرپردازی و داستان‌پردازی و استفاده از افعال روایی نیز می‌شود. بدین‌سبب، نیروی انسانی تولید محتوای فرهنگی در عصر جدید، بایستی در کنار فلسفه و حکمت، ادیب نیز باشند و یا حداقل با ادبیات آشنا باشند و روحیه شاعرانه و تخیلی قوی داشته باشند. باز در اینجا نیز گفتن این نکته ضروری است که دین‌داری در اسلام، تضادی با نگاه شاعرانه در خدمت حقیقت ندارد.

۴. عنصر غریزه؛ به‌رسمیت شناختن وسوسه و تحریک غرایز

به رسمیت شناختن وسوسه در فضای مجازی

تبلیغات، همان تحریکات است. در کنار عنصر خرد و تخیل، که در دو مورد پیشین بدان اشاره شد، عنصر غریزه قرار دارد. تا آنجاکه با تبلیغات به روش غربی سروکار داریم، چه در زمینه تبلیغات دینی و چه تبلیغات غیردینی، از تحریک غرایز بشری استفاده می‌شود. در مقابل این رویکرد، کسانی قرار دارند که روش تبلیغ دینی را روش مختص به آن می‌دانند و معتقدند که وسوسه و تحریک غرایز، جایی در تبلیغات دینی ندارد. طبق نظریه سوم، می‌توان ادعا نمود که برای به ثمرنشستن مطلوب امر تبلیغ دین، بایستی ضمن پذیرش غرایز و استفاده از عقلانیت حسابگر که با نیرنگ توأمان است، به تعالی واقعیت و بالا بردن مخاطب از سطح حیوانی اندیشید. مدیر یا کارشناسان تولید محتوای فرهنگی، بایستی عقیده تعالی واقعیت را در خود درونی کرده باشند و همچون یک دانشمند، ضمن پذیرش واقعیت‌ها و درک قواعد و اصول مختص به هر حوزه‌ای، زمینه لازم را برای استفاده از غرایز حیوانی در راستای تحقق غرایز انسانی یا فطرت الهی فراهم کنند. این امر منوط به فهم مبانی و اصول دین اسلام، خاصه انسان‌شناسی است.

۵. عنصر زمان؛ مخاطب‌شناسی

در سطور پیشین، به‌کرات از ضرورت فهم کامل و جامع انسان و زمان توسط تولیدکنندگان محتوای فرهنگی و دینی در سطح فضای مجازی سخن گفته شد. یکی از مصادیق زمان‌شناسی، مخاطب‌شناسی است. به‌عبارت‌دیگر، شناخت انسان به‌صورت انتزاعی، انسان‌شناسی است و شناخت انسان‌ها، به‌عنوان موجوداتی زمان‌مند و متغیر، مخاطب‌شناسی است. برای مثال، پرداختن به سه مخاطب مؤمن، منافق و کافر، بحثی نظری در زمینه مخاطب‌شناسی است. از این منظر، برخی افراد، قابلیت شنیدن ندارند و نباید چنین انتظاری از آنها داشت و نیروی سازمان را در این زمینه هدر داد. ازسوی‌دیگر، پرداختن به علایق و سلایق یک جوان و فهم افکار و رفتار او ازطریق همذات‌پنداری با او، منجر به کشف رابطه علت و معلولی بینش، کشش و کوشش در مخاطبان می‌شود. این امر می‌تواند نقشی مهم در ارائه مطالب به‌گونه‌ای اصیل و مؤثر داشته باشد. در همین راستا، ضروری است بخش نظری و پژوهشی سازمان، ضمن مباحث انسان‌شناسی دینی، با محیط ارتباط برقرار نماید و شناخت جامعی از مخاطب خود داشته باشد. تولیدکنندگان محتوای فرهنگی موفق، منفعل نیستند. آنها ضمن کنشگری درونی و به‌دست گرفتن جهت‌گیری محتوا، به سلایق مخاطبان توجه دارند و در ارائه مطالب و به پیش بردن آرمان‌ها، به حوصله به پیش می‌روند.

۶. عنصر روش؛ روش تدریس

تبلیغ در عصر جدید از منظری، ساده‌تر و از منظری دیگر سخت شده است. مخاطب جوان و خاکستری امروز، به شکل و روش ارائه مطالب حساس است؛ ولیکن به‌راحتی می‌توان ناخودآگاه او را به خدمت گرفت. درهمین‌راستا، روش تدریس، ازسویی به فنونی اشاره دارد که سطح ارائه مطالب را از جهت کیفی بالا می‌برد و از‌سوی‌دیگر، تکنیک‌هایی برای ارتباط گرفتن با ناخودآگاه مخاطب است. در همین راستا، تولیدکنندگان محتوا بایستی از دانش علوم تربیتی، روان‌شناسی و خاصه با تکنولوژی آموزشی آشنا باشند و یا در دیالوگ مستمر با تکنوکرات‌های این حوزه باشند.

۷. عنصر روان؛ تلقین به ناخودآگاه

آنچه از تبلیغات به‌طور عام و تبلیغات به‌طور خاص، یک هنر می‌سازد، سروکار داشتن آن با ناخودآگاه بشری است. در دین اسلام، استدلال و گفتگوی صریح و صادقانه و بی‌پرده با مخاطب ارزش وافری دارد اما این سخن را نباید به‌معنای بی‌توجهی به ساختار ناخودآگاه بشر و آموختن زبان ویژه آن و تلاش برای اثرگذاری بر آن قلمداد نمود. درهمین راستا، ضروری است استقلال نسبی این حوزه به‌رسمیت شناخته شود و ابزارهای مؤثر در این حوزه شناسایی شود. اگرچه در اینجا نیز همچون سایر بحث‌های ذکرشده در سطور پیشین، اصل و فرع نبایستی جابه‌جا شوند و راهبرد یک مرکز بر اساس امری فرعی بنا شود.

۸. عنصر سازمان

دوری از دو رویکرد ایدئولوژی‌زدگی و غرب‌زدگی و اهمیت قائل شدن برای نیروهای انسانی، عقل و فلسفه را به حکمت عملی پیوند می‌زنند. اگر از نگاه فلسفه و ساختار سازمان به این موضوع بنگریم می‌توان چنین گفت که در کنار اهل فن و تکنوکرات‌ها و انسان‌های اهل عمل و اجرایی، ضروری‌ترین نیاز یک سازمان، که به‌‌دنبال اصالت، دقت و اثرگذاری در عمل است، انسان‌های اهل نظری هستند که در هدف، آرمان‌گرا و در روش، بسیار منعطف و اصلاح‌طلبانه عمل می‌نمایند. ایده‌های این انسان‌ها که حکم مغز سازمان را بازی می‌کنند، توسط تکنوکرات‌ها، عینیت بخشیده می‌شود و توسط انسان‌های اهل عمل، بسط می‌یابد و کاربردی می‌شود. نقش مدیریت مطلوب در این میان، اداره و نظارت بر روند تحقق ایده از نظر تا عمل است.

۹. عنصر مدیریت

تحقق انسان کامل که هم‌زمان انسانی اهل نظر، اهل فن و اهل عمل باشد، امری ایده‌آل است و تحقق چنین امری، موجب عدم نیاز به عنصر مدیریت می‌شود. اما این ایده‌آل، امری ناممکن است و تحقق آن در جوامع پیچیده حاضر، نمی‌تواند صورت بگیرد. حداکثر کاری که انسان‌ها در چنین سیستمی می‌توانند در پیش بگیرند، فهم جایگاه خود در میان این چهار تیپ شخصیت انسان و تعامل و مشورت با سایر تیپ‌های شخصیتی، برای آموختن کلیات تجربیات و دانش آنها به‌منظور فهم بهتر یکدیگر و پیش بردن بهتر کارهاست. قطب مخالف چنین سیستم تعامل محوری، سیستم اقتدارگرا و حسدمحور قرار دارد که افراد در آن نیازی به چندبعدی بودن در خود نمی‌بینند و مدیریت، ادعای دانستن همه‌چیز را دارد.

۱۰. عنصر سیاست؛ ضرورت مدیریت فرهنگی برای مراکز فرهنگی _ تبلیغی

مراکز فرهنگی _ تبلیغی را می‌توان طبق یک معیار به سه بخش دولتی، خصوصی و خصولتی و طبق معیار دیگر، به سه نوع فرهنگی، سیاسی و فرهنگی _ سیاسی تقسیم نمود. آنچه که نقشی تعیین‌کننده در عملکرد چنین سازمانی دارد، این است که مدیریت آن، مدیریتی سیاسی، ایدئولوژیک و خصولتی نباشد. این سخن به‌معنای نامطلوب بودن ذاتی مراکزی نیست که ماهیتی فرهنگی _ سیاسی دارند بلکه نقص به‌وجود آمده، همیشه به‌علت نقص انسان‌ها در عمق و سطح داشتن هم‌زمان است.

  • نتیجه‌گیری

شکست در ارائه محتواهای معارف اسلامی در دانشگاه‌ها و باتوجه به گسترش فضای ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی، بازنگری در ارائه محتوای مدنظر و راهبرد و روش ارائه آن، امری ضروری است. برای مثال، بخشی از این بازنگری‌های محتوایی، می‌تواند نوعی اولویت‌بندی بر طبق مقتصیات زمان باشد؛ چنانکه مفاهیم اخلاقی و عملیاتی همچون تقوا و ادب، بایستی به‌‌جای بحث‌های عقیدتی بایستی مورد تمرکز ویژه قرار گیرند. در زمینه راهبرد ارائه محتوا نیز می‌توان راهبردهای متعددی را در پیش گرفت. ارائه مطالب دینی در پوشش موضوعات مهارت زندگی و با تمرکز بر تکرار و تلقین به ناخودآگاه، یکی از این راهبردهاست. طبق رویکرد قدیم، ابتدا عقاید اسلامی با روشی سنتی و بدون توجه به طیف مخاطبان ارائه می‌شوند. در رویکرد جدید، مطالب گذشته، در پوشش مطالبی کاربردی و علمی و با روشی مبتنی‌بر استانداردهای روش تدریس و با بهره‌گیری از تکنولوژی آموزشی ارائه می‌شوند. در زمینه بازنگری‌های روشی نیز می‌توان استفاده از تکنولوژی آموزشی و روش تدریس را بخشی از بازنگری‌های روشی به‌شمار آورد. بنابراین، می‌توان چنین گفت که تبلیغ، امری چند بعدی و دشوار است که متولیان آن در عصر حاضر بایستی در سه سطح مبنایی، راهبردی و روشی مذکور، صاحب ایده باشند و برخوردار از دانشی وسیع در حوزه علوم متعددی همچون علوم سیاسی، علوم تربیتی و روان‌شناسی، مدیریت، فلسفه، ادبیات و …. باشند.

به‌طور کلی و با توجه به معیارهای پیشین، وضعیت نامطلوب و بحرانی از چنین منظری، وضعیتی است که متولیان امر در آن، به‌گونه‌ای ویژه می‌اندیشیند، احساس می‌کنند و عمل می‌کنند. آنها دو صفت ویژه دارند:

تک بعدی‌اند؛ بدین‌معناکه به یکی از ابعاد ذکرشده در معیارهای پیشین توجه می‌کنند. برای مثال، متمرکز بر نیت و تکلیف، بدون توجه به نتایج آن هستند.

بی‌توجه به اولویت‌ها هستند: دو بعدی بودن به‌معنای بی‌توجهی به بحث اولویت‌بندی نیست. اعتقاد به استقلال نسبی شکل از محتوا و اهمیت ادبیات و روش و تکنیک، نباید به‌معنای محور بودن آنها دانسته شود. برای ‌مثال، ناخودآگاه و تاثیر بر آن نباید اصل شمرده شود یا سیاست و اقتصاد در آن بر فرهنگ غلبه دارد. پنهان‌کاری و سطحی‌گرایی نتیجه چنین رویکردی است.

دیدگاه

مطالب مرتبط